پرسید بخاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دلم میخواست داد بزنم *بخاطر تو* گفتم *بخاطر هیچکس*
پرسید پس بخاطر چی زنده هستی؟
با اینکه دلم داد میزد *بخاطر تو*با بغض غمگینی گفتم *بخاطر هیچ چیز*
ازش پرسیدم تو بخاطر چی زنده هستی؟
اشک در چشمانش جمع شد و گفت *بخاطر کسی که بخاطر هیچ زنده است*
دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی
می یابد که نفس آدمی را می برد
سلام به نویسنده وبلاگ من تازه به وبلاگتون سر زدم و خیلی از نوشته هاتون لذت بردم البته خیلی به عشق اعتقاد ندارم اما از دیدگاهت خوشم اومد موفق باشی
سلام مرسی خوش اومدین ؟هر کسی از زندگی وعشق یه برداشتی داره ؟ومن به همه عقاید احترام میذارم چون عقاید هر کس برای اون شخص مهم هست بس برای من هم مهم هست ؟ما انسانیم با عقاید گوناگون
علی جان اشتباهی کامنتت پاک شد میشه مجددا بذاری لطفا؟؟؟؟
خوشحال میشم به من سر بزنی
http://www.bffinder.blogsky.com/