شوق عاشق شدن
از با تو بودن بهتره
آخر خط زندگی
این نفس های آخره
وقتی دارم با هر نفس
از این زمونه سیر می شم
وقتی با یه زخم زبون
از این و اون دلگیر می شم
این آخر راهه دیگه
باید که تنها بمیرم
تنها تو اوج بی کسی
تو غربت آروم بگیرم
باید برم باید برم
باید که بی تو بپرم
آخ که چه سنگین می زنه
این نفس های آخرم
سکوت من نشونه ی
رضایتم نیست می دونی
گلایه هام رو میتونی
از توی چشمام بخونی
بگو آخه جرمم چیه
که باید این جور بسوزم
هیچ چی نگم، داد نزنم
لبهام رو، رو هم بدوزم
دربه در غزل فروش
منم که گیتار می زنم
با هر نگاه به عکست انگار
من خودم رو دار می زنم
نفرین به عشق به عاشقی
نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقت رو
تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو
نفرین به عشق من و تو
به ساده بودن من و
به اون دل سیاه تو
ساری شروع به خواندن کرد...اما مرد نمیشنید
مرد فریاد بر اورد خدایا با من حرف بزن
اذرخش در اسمان غرید اما مرد اعتنایی نکرد
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت پس تو کجایی؟
بگذار تو را ببینم.ستاره ای درخشید اما مرد ندید!
مرد فریاد کشید خدایا معجزه بر من نشان بده و بگذار تو را ببینم...از تو خواهش میکنم...
پروانه ای روی دست مرد نشست!و او پروانه را پراند و بر راهش ادامه داد.
ما خدا را گم میکنیم...در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد...
خدا اغلب در شادی های ما سهیم نیست...تا به حال چند بار خوشی هایت را ارام و بی بهانه گفته ای؟
تا به حال به او گفته ای که خوشبختی؟که چه قدر همه چیز خوب است؟که چه خوب که او هست؟
خدا همراه همیشگی سختی ها و خستگی های ماست و زمانی که خسته و درمانده به طرفش میرویم
خیال میکنیم تنها زمانی که به خواسته ی خود برسیم .او ما را دیده و حس کرده اما...
گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی از خواسته های ما نشان گر لطف بی اندازه ی او بر ماست.
خورشید را باور داریم حتی اگر نتابد
بر عشق ایمان داریم حتی اگر ان را حس نکنیم!
به خدا ایمان داریم حتی اگر سکوت داشته باشد!
تا خدا هست جایی برای نا امیدی نیست.
دیوار نوشته ای مربوط به جنگ جهانی
من سکوتم، تو ترانه! من یه فانوس، تو زبانه!/font>
من نگاه ِ مات ُ گـُنگم، تو نگاهی عاشقانه!
من یه زخمم، تو یه مرهم، من به ندرت، تو دمادم!
من یه باغ ِ گـُر گرفته! تو مث ِ نزول ِ شبنم!
من ُ تو دو تا عروسک با چشای تیله ای!
من ُ تو زندونی ِ خاطره های پیله ای!
من یه عکس ِ پُر غبار از یه ترانه ساز ِ لال،
اما تو هنوز مث ِ باور ِ یک قبیله ای!
من پُر از شکست ُ تردید، تو شکوه ِ تخت ِ جمشید!
شب ِ شب ْ پره مرده، تو مث ِ طلوع ِ خورشید!
من یه شهر ِ بی پرنده، تو بلیط ِ یه برنده!
بگو تو حراج ِ چشمات، قیمت ِ ستاره چنده؟
نگاهم کرد....
نگاهم کرد و پنداشتم که دوستم دارد
نگاهم کرد و در نگاهش هزاران شور عشق را دیدم
نگاهم کرد دل به او بستم
ولی بعد ها فهمیدم که فقط نگاهم کرد......
فقط
با تو
زیباست این زندگی با تو ، فقط با تو !
زیباست لحظه های عاشقی ،
با تو ، تنها در کنار تو!
زیباست لحظه غروب ، با تو ، فقط به یاد تو!
آن
لحظه که با تو هستم ، بهترین لحظه زندگی ام است که دلم نمیخواهد آن لحظه
بگذرد!
دلم میخواهد آن لحظه که در کنار تو هستم هیچگاه به پایان نرسد!
زیباست
این زندگی در کنار تو ، فقط با عشق تو!
زیباست لحظه ای که در زیر باران
قدم میزنم ، یا با تو و یا به یاد تو!
این زندگی زیباتر از گذشته
میگذرد چون با تو و عاشق تو هستم!
این لحظه ها عاشقانه تر از همیشه
میگذرد ، چون با تو و به یاد تو هستم!
خوشبخت است این قلب عاشق من ، چون
تنها تو را دوست دارد!
تنها تو را ، فقط تو را ، با تو می ماند ،
عاشقانه می ماند و هیچگاه تو را تنها نمیگذارد!
میگویم دوستت دارم چون
لایق این دوست داشتنی ، فقط تو لایق این عشق
بی پایان منی!
می گویم
با تو می مانم ، عاشقتر از همیشه ، فقط با تو ، چون تنها تو سرپناه این قلب
عاشق منی !
عشق من و تو ماندگار است ، تا ابد ، برای همیشه ، فقط با هم
، تنها در کنار هم!
زیباست کلام عشق ، شیرین است لحظه های با تو بودن ،
فقط با تو ، و آن قلب مهربان تو!
عشق من و تو برای همیشه در خاطره ها و
یادها می ماند ، یک عشق ابدی و بی پایان!
لبخند عشق همیشه بر لبان من
جاریست ، فقط با تو ، و به عشق تو!